بچـــ ـه های قافـــــــــــ | ||
امروز تمام مدت در کلاس منتظر دوست بروجنی م بودم که از راه برسد و از او بپرسم:از بروجن چه خبر ...؟! خوابگاهیست و تعطیلات آخر هفته را به بروجن رفته بود ...خبر ِ کشته شدن 26 دانش اموز بروجنی را که شنیدم دلم تیر خورد وذهنم درگیر همین رفیقم شد .امروز هم بلافاصله بعد از دیدنش پرسیدم :از بروجن چه خبر ...؟!میگفت تمام شهر سیاه پوش و عزادار است .میگفت پنجشنبه شهر شده بود مثل روز عاشورا.زن و مرد و کوچک و بزرگ گریه میکردند . داغ سنگین بود.خیلی سنگین.بعضی از خانواده ها در خا نه هایشان برای دختران نوجوان پرپرشان سفره عقد انداخته بودند ....سفره ی سفید،،آینه شمعدان،نقل،نبات ...دلتنگی و هرم ِ این داغ، تاب و صبر را برده بود. اما یک چیز بیشتر از همه حال مردم را خراب کرده بود.آنهم سوء استفاده ی رسانه های بیگانه از این حادثه بود.میگفت چند تا از مسئولین آموزش و پروش به سمت منزل یکی ازاین خانواده های داغ دیده میرفتند برای عرض تسلیت .وقتی با داد و فریاد پدر خانواده مواجه شده بودند، فکر کرده بودند که پدر بی طاقت شده و مسئولین را به باد ِ سرزنش گرفته است که چرا فرزندانمان را ...اما پدر با تلخی و سوز زیادی گله میکرد که مگر شما مسئول نیستید ؟چرا اجازه میدهید رسانه ها سوء استفاده کنند. من یک دخترم را داده ام م ... بازهم فرزندانم را به این اردو میفرستم .ما فرزندانمان را برای نمره و به اجبار نفرستادیم ...میگفت باید رسانه ای میشد حرف های دانش آموزی که در بیمارستان خوابیده بود و میگفت : دوستانم گلچین شدند و رفتند .. کاش من هم همراهشان پاک میرفتم ... [ شنبه 91/8/6 ] [ 8:40 عصر ] [ ر.علیدوست ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |